نوع مقاله : علمی-تخصصی
چکیده
کلیدواژهها
فصلنامه قرآن و علوم بشری
علمی- تخصصی
سال سوم، شمارهی2، پاییز1393
کنکاشی در هم نشینی اشکال و ضرورت مفصل و بازبینی آن درمعماری بومی ایران از منظر اندیشه اسلامی
یدالله احمدی دیسفائی[1]
تاریخ دریافت: 26/11/1392 تاریخ پذیرش: 21/4/1393
مقاله در نظر دارد به این سوال پاسخ بدهد که: آیا میتوان بر پایهی متون و گزارههای دینی هم نشینی و قرینگی اشکال در معماری اسلامی را تفسیرکرد؟و اینکه آیا تناظری بین شکل معماری اسلامی و گزارههای دینی وجود دارد؟ معنی هم نشینی شکلها و قرینگی آنها در گزاره های دینی نشان از چیست؟ از این رو محدودهی مطالعه علاوه بر متون معماری، متون مربوط به اندیشمندان دنیای اسلام است. تحقیق از نوع کیفی است و معارف به دست آمده حاصل استنتاج منطقی بر پایه ی معارف و گزاره های موجود در این اندیشه است. نتایج حاکی از آن است که می توان ارتباطی بین گزاره های دینی و وحیانی با هم نشینی اشکال و ایجاد مفصل و فضاهای بینابینی مشاهده کرد که بر پایهی متون قابل تفسیر است و معنی آن نمایش یگانگی و وحدت در عین کثرت دانست یعنی پیام قرینگی بیان حس وحدت است. ایجاد مفصل در معماری و ملائمت بین اعضای نا متجانس و متخالف در معماری با ایجاد برزخ یا مفصل نشان از عمل نمودن معمار مانندِ معمارِ طبیعت است و این نوعی بندگی خدا است. در این میان می توان گفت بین انسان و طبیعت و معماری نیز این رابطه قابل کشف است.
واژگان کلیدی: فضاهای بینابینی، مفصل، معماری بومی، معماری اسلامی، ملائمت، قرینگی
برپایهی چهار گزاره وحیانی و روایی پایه ی فرضیه مقاله استوار است از این رو با تبیین این چهار گزاره در یافتن نشانههایی از معماری بومی ایران (که طبق پیش فرض مقاله معماری اسلامی است) سعی در اثبات این فرضیهها دارد که:
از این رو ابتدا با ارائه ی چهار گزاره و تبیین موضوع برزخ، ملائمت، قرینگی و معنی آن به مصادیق معماری بومی مراجعه شده و سعی در تفسیر مصادیق بر پایه ی این گزارهها دارد.
قرآن کریم (55:20) الرحمن: «بَیْنَهُما بَرْزَخٌ لا یَبْغِیانِ» بین آنها برزخی قرار دادیم که به هم آمیخته نمیشوند. (ترجمه از نویسنده)
«ملائمه لاحنائها.» (خطبه 82) تناسب و توافق بین اعوجاجات و جانبهای اشیا قرار داد. (مدرس وحید،1402ق: 160و 161)
خطبهی 82 نهج البلاغه امام علی علیه السلام در بیان خلقت طبیعت توسط خداوند، توافق و تناسب بین جانب های متخالف و گوناگون با هم را از ویژگیهای خلقت طبیعت توسط خداوند بر میشمارد.
«ملائمه لاحنائها فی ترکیب صورها- قرار داده شما را- اعضائی که ملایم و موافق است به جهت و جوانبی که هر عضو در آنجا مشکل شده از مفاصل و مواصل در ترکیب صورتهایش، اعضاء و جوارح انسانی را به نحوی تالیف و ترکیب داده که هر عضوی در جای خود به نحو نافعتر و زیباتر و قشنگ که چشمها در بالا و مدد اعمارها- یعنی اعضاء و جوارح را با یکدیگر ملائم و موافق آفریده و برای هر یک از اعضا- قرار داده مدت عمر به نحوی که همگی با هم مقاوم و مقارن باشد- چنانکه اعضا با هم به زندگی و عمر به سر آید- و یکی از دیگری زود زوال و زود فنا نباشد»(همان، 165)
خطبهی اول نهج البلاغه امام علی علیه السلام در بیان ویژگیهای خلقت طبیعت توسط خداوند علاوه بر تاکید گزارهی دوم یعنی ملایمت و توافق بین جانبهای متخالف را بیان میدارد به علم داشتن به قرینگی اشیا و جوانب این هم نشینی و قرینگی، آنها نیز اشاره میفرماید.
«و لام بین مختلفاتها، و غرز غرائزها، و الزمها اشباحها، عالما بها قبل ابتدائها، محیطا بحدودها و انتهائها، عارفا بقرائنها و احنائها. کائن لا عن حدث، لا عن عدم، مع کل شیء لا بمقارنه، و غیر کل شیء لا بمزایله.» (خطبه: 1)
خطبهی 228 نهج البلاغه امام علی علیه السلام در بیان خلقت طبیعت توسط خداوند تقارن بین اشیا بیانگر آنست که خداوند قرینی ندارد و به وحدت در کثرت اشاره دارد. تضاد قراردادن و هم نشینی متضادها و ایجاد ملائمت بین آنها (گزاره دوم و سوم) به توسط برزخ بین این دو (گزاره اول) است.
«... و بمقارنته بین الاشیا عرف ان لا قرین له ضاد النور بالظلمه و الوضوح بالبهمه و الجمود بلبلل و الحرور بالصرد مولف بین متعادیاتها، مقارن بین متبایناتها، مقرب بین متباعداتها، مفرق بین متدانیاتها، لایشمل بحد، و لایحسب بعد» (خطبه 228) «...و چون او میان اشیاء مقارنت و قرب جوار پیدا کرد، دانسته شد که او را قرین و همنشین نیست. ضد کرد نور را باظلمت، و ظهور را با پوشیدگی و تیرگی، و خشگی را با تری، و گرمی را با سردی، و گفتهاند (وضوح) (بیاض) و (بهمت) (سواد) است.» (قزوینی، 1380ق،ج 2 : 258) «الفت دهنده است و ترکیب کننده میان اشیاء که از هم جدا و برکنارند، قرین سازنده است اشیائی را که با هم بینونت دارند، نزدیک سازند آنها را که از هم دورند، و جدا کننده است میان آنها بهم نزدیک اند.» (قزوینی، 1380ق،ج 2 : 259)
عقل کلی در ذات خود وحدت دارد. تجلی این ذات در طبیعت نیز وحدت دارد. به دلیل حدپذیری ماده در طبیعت (و محدود به حدودی شدن)، صورتهای گوناگون تولید میشوند که گاه این صورتها به هم شبیه و گاه مخالف هم هستند. برپایه ی فرضیه ی مقاله، وحدت به وجود آمده در طبیعت (در میان این همه گوناگونی صورتها)، در اثر ایجاد ملائمت بین صورتهاست. قرینه شناس با شناخت قراین و شناخت محدودیت هر قرین، آنها را در جای مناسب در نظام کلی قرار میدهد و از آنجائیکه نیاز قراین در هم نشینیها تغییر میکند قرینه شناس در زمانهای متفاوت و مکانهای متفاوت ملائمت بین قراین را با ایجاد فصل بین آنها برقرار میکند و از آنجائیکه لحظهها و تجلیها تکرار ناپذیرند نوع قرینگی هم در هر لحظه متفاوت است و از این روست که طبیعت متفاوت و گوناگون است.
حاصل تمام تلاش ذهنی و فکری یک معمار وقتی که مجسم شده و تمایل تبدیل به معماری دارد مجبور است که محدودیت بپذیرد و حاصل آن شکل معماری میشود که توسط حواس قابل درک و لمس است. بنابراین هرگونه اندیشهای برای منتقل شده در قالبی در می آید و با ظاهر شدن تبدیل به شکل و اشکال میگردد. با توجه به این مقدمه نوع قرارگیری اشکال درکنار هم با توجه به عملکرد فضا، زمان و مکان، نیاز متقاضی و... متغییر و متفاوت است. به دیگر سخن میتوان گفت معمار قرینه شناس در مکانها و زمانهای متفاوت و بر پایه ی نیازهای متفاوت و عملکرد متفاوت معماریهای متفاوتی را طراحی میکند. که اگر چنین نکند او قرینه شناس خوبی نخواهد بود. از این رو میتوان نتیجه گرفت دو کار یک معمار در زمان و مکان متفاوت شبیه هم نخواهد بود.
اشکال برای به وجود آمدن حداقل باید دو بُعد بپذیرند و گرنه شکل(سطح) به وجود نخواهد آمد. بنابراین ضرورت ایجاد یک شکل پذیرش حداقل دو بُعدِ، طول و عرض است و ضرورت ایجاد یک حجم پذیرش حداقل سه بُعد است. بنابراین میتوان گفت سادهترین شکل (از نظر تعداد ضلع) یک مثلث و سادهترین حجم یک هرم است. (رفتار سازهای یک مثلث و یک هرم در میان سطوح و احجام دیگر با تکیه بر اعضای خطی اضلاع ورئوس، پایدارترین اشکال و احجام است.)
با آمدن و ایجاد یک شکل (در یک زمینه کلی) و ورود دیگر اَشکال در همنشینی باهم، شکل تازه وارد نسبت به شکل اولیه، بی تفاوت نخواهند بود. یعنی به محض آفرینش یک شکل جای خود را متناسب با کل فراتر از خود و پیرامون تعیین میکند و شکل بعدی نیز متناسب با شکل قبلی و با کل فراتر از هر دو سامان مییابد. یعنی قرارگیری یک شکل در کنار دیگر اشکال در ارتباطی خاص است. نوع ارتباط بین اشکال همان قرینگی اشکال است. در اینجا منظور از قرینگی شکلی، تنها قرینگی شکلی آینهای نیست بلکه رابطهای که دو یا چند شکل در همنشینی با هم میتوانند داشته باشند، است. حال اگر بر این هم نشینی جهت های اقلیمی و فرهنگی افزوده شود نوع قرارگیری هر شکل نسبت به هم علاوه بر ارتباطات بالا با اقلیم و جهت فرهنگی نیز ارتباط خواهند داشت گاهی ارتباطات اجتماعی نیز بر این هم نشینی موثرند که پرداختن به آنها از حوصله مقاله خارج است.
شکل (3-1) نمودار هم نشینی اشکال
با توجه به نمودار شکل (3-1) اگر تفاوت کمی و کیفی دیگر نیز در همنشینی اَشکال وارد شود، گوناگونیهای بیشماری از همنشینی اشکال قابل درک است که اگر عامل نظم و چیدمان این اشکال را هم متفاوت کنیم (منظم هندسی و نامنظم هندسی) گوناگونی اَشکال بسیار زیاد خواهند شد.
حال بر پایهی آنچه در مقدمه گفته شد چه عامل یا عواملی در هم نشینی اشکال مؤثر است؟ و آیا شکل مستقل از دیگری میتواند وجود داشته باشد و نظم حاصل از تفکر ارتباطِ شبکهای چه حاصلی خواهد داشت؟
شکل (3-2) همنشینی اشکال در معماری با توجه به تفاوت کیفی و رابطه بین عملکردها
جزئیات معماری |
مثال با مقیاس شهری |
مثال معماری |
نوع تفاوت |
نوع رابطه |
نیاز به فصل |
آسمان وزمین |
درون خانه و بیرون خانه |
درون اتاق وبیرون اتاق |
درون و بیرون |
خصوصی عمومی |
سلسلهای از فصل |
آب انبار و معبر |
اتاق والدین |
جنسیت |
مثلاً دو همسر |
گاهی نیازمند فصل |
|
|
مسجد و مدرسه |
اتاق دو برادر و یا دو خواهر |
سن و فهم |
مثلاً دو برادر و دو خواهر |
حداقل یک فصل |
آسمان و ساختمان با فصل بام و رخ بام زمین و ساختمان با فصل ازاره تیر و ستون، ستون و زمین، همجواری دو مصالح نا هم جنس مانند سنگ و آجر |
|
اتاق پدربزرگ و اتاق کودک |
سن، جنس و فهم |
مثلاً پدر بزرگ و نوه |
یک یاچند فصل
|
خانه و دامداری |
خانه و طویله |
نوع |
انسان و حیوان |
||
باغات و دامداری |
باغچه و طویله |
نوع |
گیاه و دام |
||
خانه و بازار |
کارگاه و اتاق |
کیفیت |
کار و استراحت |
||
بازار و کارخانه |
در حجره در بازار |
کیفیت |
کارو کار |
||
فضای مسکونی محله |
دو اتاق خواب |
کیفیت |
استراحت و استراحت |
||
|
شبستان مردانه و زنانه |
جنسیت |
مردانه وزنانه |
||
برخورد دو راسته بازار |
راهرو و راهرو |
کیفیت |
حرکت و حرکت |
||
مسجد و بازار |
اتاق و راهرو |
کیفیت |
مکث و حرکت |
||
مسجد و مدرسه |
اتاق و اتاق |
کیفیت |
مکث و مکث |
||
مدرسه و خانه |
پذیرایی و اتاق |
کیفیت |
شلوغ و آرام |
||
|
حمام و نشیمن |
کیفیت |
تری و خشکی |
||
|
توالت و نشیمن |
کیفیت |
پاکی و نجسی |
||
بازار و مسجد |
اتاق نشیمن و مطالعه یا عبادتگاه |
کیفیت |
آفاقی و انفسی |
||
|
اتاق برادر و اتاق خواهر |
جنسیت |
مثلاً خواهر و برادر |
||
فضای دامی و انسانی |
پارکینگ و اتاق |
کیفیت |
کثیف و تمیز |
جایی که دو عملکرد متفاوت، دو جهت متفاوت و یا دوشیئ متفاوت وجود دارد با یک مفصل به هم متصل میشوند. تغییر کیفیت و کمیت میتواند در یکی از لایههای شکل (3-3) باشد. هر چه تعداد لایهها بیشتر باشد مفصل ایجاد شده قویتر خواهد بود.
تضاد بین زوجها بیانگر تدبیر معمار حکیم در معماری طبیعت است. تضاد بین شب و روز، سرد و گرم و... فضای بینابینی و برزخی به وجود می آورد این فضا فصل بین دو وجه است بنابر این هم نشینی زوج ها وجود مفصل را ضروری می سازد.
وجود مفصلها در طبیعت ضروری است و در معماری نیز اگر به پیروی از معماری طبیعت باشد ضروری است. تعداد و عمق هر مفصل بسته به شرایط دو هم نشین متفاوت و متغیر است. در معماری بومی نیز این هم نشینی باعث به وجود آمدن مفصل هایی شده است. فصل بین درون و بیرون هشتی است فصل بین حیاط و اتاق صفه است و فصل بین حیاط و هشتی دالان ورودی است و...
بنابر این پیشینه، طراحی فضاهای معماری بین نیازهای انسان که در یک طیف جسمانی روحانی قرار دارد از لایههای متعدد زوج های متضاد عبور کرده و شکل کالبدی معماری متناسب به خود را مییابد.
شکل (هم برابر و ناهم برابر) کاربری( شبیه و متفاوت) رنگ(تفاوت و شباهت) جنس(مصالح،انسانها،حیوانات،گیاهان) حرارت و برودت اندازه(برابر وناهم برابر) فرهنگ(همگون و ناهمگون) سن(خرد و کلان) پاکی(پاکی و ناپاکی) تری و خشکی خصوصی و عمومی حرکت و سکون درون و بیرون خلوت و شلوغ جسمانی و روحانی قوی و ضعیف سنگین و سبک نرمی و سختی نور و تاریکی عمودی و افقی جهات متقابل(بالاو پایین، چپ و راست، پشت و مقابل) همگانی و خصوصی محرم و نامحرم و... |
شکل (3-3) همنشینی اشکال در معماری با توجه برخورد لایههای زوج های متضاد و نیاز به مفصل در معماری شهری و روستایی |
زوج های متضاد قابل تصور که می توان در لایه های تصمیم گیری جهت طراحی افزود. |
نیازهای طبیعی انسان برای زیستن در یک فضا در برخورد با هر یک از لایههای اشاره شده که بعضی کمّی هستند و بعضی کیفی نوع متناسب فصل را، معین میکنند. این لایهها گاهی بین دو وجه متضاد که تشکیل یک زوج را میدهند، روی داده و یک یا سلسلهای از فصلها را شکل میدهد.
آنچه مسلم است نقش ناظم و شکل دهندهی این اشکال بسیار برجسته است تفکر ناظم و به تبع آن تصمیم گیری او در قراردادن اَشکال در کنار هم، نوع و گونة همنشینی اَشکال را به وجود میآورد. آنچه مسلم است این است که اشکال برای همنشینی باهم نیازهایی برای تکمیل خود دارند که انتظار آنرا دارند که توسط قرینهای خود تامین شود. پس میتوان گفت که هر شکل یک نیاز ذاتی دارد و ناظم متناسب با قابلیت هر شکل و قرینگی آنها نوع شکل و قرینگی را انتخاب میکند. به دیگر سخن برآیند نیاز عملکردی و قابلیت هرشکل حاصل همنشینی را معین میکند.
شکل (3-4) همجواری اشکال منظم با هم و ایجاد فصلهای هماهنگ کننده بدون در نظر گرفتن عملکرد یا چیز دیگر در اثر تکرار شکل
مسلماً اشکال معماری با انسان معنی پیدا میکند. از این رو نیاز انسان و عملکرد فضا و استعدادهای زمین بر همنشینی شکلها، متناسب با این که چه شکلی برای چه عملکردی در نظر گرفته شده است، تأثیر میگذارد. از این رو اگر با ترکیب سه جدول و نمودار (1-3)و(3-3)و (3-4) شاید بتوان مدل تولید شکل در معماری بومی را ساخت و بر این پایه با تغیر در نوع، جنس و عملکردها کیفیت فضاها (شکلها) گوناگونتر و همنشینی شکلها معنی جدیدی خواهند یافت.
اگر عملکرد را از همنشینی اَشکال برداریم حاصل، یک تابلوی نقاشی بدون کاربرد خواهد بود. در صورتی که در معماری بومی چنین نیست و هر چیزی حداقل یک عملکرد برای آن میتوان بر شمرد. مثلاً در معماری ابیانه برای ساختن یک نرده از یک گره چینی زیبا که حاصل همنشینی شکلها است استفاده میشود و وجه کاربردی آن به همراه وجه نمادین آن بیان میشود.
میتوان تناسب و تناظری زیبا بین معماری طبیعت و انسان در این رابطه کشف نمود که به زیبایی در متون دینی به این مهم اشاره شده است. انسان دارای دو بعد زمینی و آسمانی است و نفس او برزخ بین این دو است. طبیعت نیز از دو وجه آسمانی و زمینی برخوردار است که از دیدگاه شیعه دلیل پایداری زمین و آسمان و اتصال این دو انسان کامل است. به همین مبنا نیز میتوان معماری را نیز دارای دو وجه زمینی و آسمانی دانست که فضا و حضور انسان در فضا همان برزخ یا فصل آن دو است. مطالب گفته شده در بالا برداشت و نتیجه گزاره های زیر است که به معماری تاویل شده است.
گزارهی اول در بارهی سبب اتصال بین زمین و آسمان که انسان کامل است.
«این السبب المتصل بین الارض و السماء»(قمی:1379، 981)
گزارهی دوم نیز از امام علی(ع) درنهج البلاغه خطبه143 دربارهی انسان کامل است که میفرماید انسان کامل معلق بین دنیا و محل اعلی با بدن و روح است.
« وَ صَحِبُوا الدُّنْیَا بِأَبْدَانٍ أَرْوَاحُهَا مُعَلَّقَةٌ بِالْمَحَلِّ الْأَعْلَى أُولَئِکَ خُلَفَاءُ اللَّهِ فِی أَرْضِهِ» (امام علی (ع):1370، 909) براین پایه میتوان انسان کامل را فصل بین زمین و آسمان دانست.
گزارهی سوم معماریان از منظر معناگرایان زیبایی معماری مقدس را پیوند زمین و آسمان میداند.
«معماری مقدس از آن رو زیباست که وابسته است به مرکزی ترین کانون وظایف بشر که همانا پیوند دادن و نزدیک ساختن آسمان و زمین است...» (معماریان:1384، 456) «آدمیزاد که واپسین مظهر آفرینش و تجلی حق به شمار می آید، جایی میان عالم محسوس وعالم معقول قرار دارد. »(همان،479)
گزارهی دیگری که اثبات استفاده از اشکال به طور نمادین در معماری را اثبات میکند نظریه راپاپورت است.
«فرضیه اصلی راپاپورت این است که شکل خانه نتیجه نیروهای فیزیکی یا هر علت مجرد دیگر نیست بلکه نتیجه گسترده عوامل اجتماعی- فرهنگی است. شکل مسکن به نوبه خود به وسیلهی شرایط اقلیمی، روشهای ساختمان سازی (سازهای) و مواد قابل دسترس و تکنولوژی قابل تغییر است اما آنها را نمیتوان نیروهای اولیه نامید. راپاپورت به آنها عوامل درجه دو یا تغییر دهنده میگوید. (همان،383) راپاپورت به عامل مذهب به عنوان نیروی محرکه ای مهم اشاره میکند. اشاره او به خانههای قبایلی در کشور آفریقایی مالی بسیاری جالب است. در دو آبادی "دوگان" و "بامبارا" در این کشور، هر موضوع و حادثه اجتماعی میتواند دارای دو وجه مادی و کارکردی و "نمادین" باشد. اشیای خانه در عین حال که کارکرد خاص خود را دارند دارای ویژگیهای نمادین (سمبولیک) نیز میباشند. زمینهای کشاورزی در عین حال که برای صاحبانش سودآوری و منفعت مادی دارند بازتابی از نظم عالم هستی هستند. روستاهای آنها به صورت جفت ساخته شدهاند تا آسمان و زمین را تداعی نمایند و مزارع به گونه مارپیچی درست شدهاند زیرا که (به اعتقاد مردم دوگان) جهان مارپیچی و حلزونی خلق شده است. خانه مدلی از عالم هستی در یک مقیاس کوچکتر است.» (همان،384)
با مطالعهی معماری بومی ایران و بررسی همنشینی اشکال معماری آنها دریافته میشود که اشکال در معماری بومی از قاعدهی خاصی پیروی میکنند. قاعده اینست که در هم نشینی دو فضای اصلی چه هم جنس و یا غیر هم جنس حتماً مفصل فضایی وجود دارد.
شکل(5-1) فصلهای هماهنگ کننده شکلی در معماری روستای ابیانه و شهر یزد (برگرفته از :معماریان:1385، صص 351،396و410) و تصویر پایین برگرفته از: قزلباش ودیگران:1364، 26) |
شکل(4-3) فصلهای هماهنگ کننده شکلی در معماری یک حمام در محله دارالشفا یزد (برگرفته از: قزلباش ودیگران، :1364،72) |
مفصلهایی که در بین اَشکالی با عملکرد متفاوت هستند با اَشکالی که در بین عملکردهای یکسانی سامان یافتهاند، متفاوت است. مثلاً مفصل ارتباطی بین داخل و خارج یک حمام طولانیتر میشود یعنی برای داخل شدن به حمام طی مراحل و فصلهایی بیشتری لازم است تا مثلاً رسیدن به یک آشپزخانه.
شکل (5-2) بازار پنجه علی یزد (برگرفته از: همان،ص:21)
فضاهایی که با رنگ سفید مشخص شدهاند لایههای مختلف فصلهای هماهنگ کننده شکلی فضاهای بازار پنجه علی را نشان میدهد.
هم نشینی اشکال هم جنس در بازارها که فضاهای عمومی هستند با فضاهای خصوصی متفاوت است اما قاعده ی کلی در هر دو یکی است یعنی نیاز به مفصل در همه حال وجود دارد اما شدت و شکل آنها با هم متفاوت است یعنی در هم نشینی دو عملکرد نامتجانس حتماً مفصل قویتر از دو عملکرد متجانس است.
بر این قاعده مفصلها در تمام کاربریها وجود دارد یعنی یک پایاب، آسیاب، رخشویخانه، آبریزگاه، مسجد، گرمابه و دیگر فضاهای عمومی هر یک متناسب با وضع عملکردی خود از یک تا یک سلسله مفصل بهره میبرند.
شکل (5-4) آسیاب (همان،ص:19)
|
شکل (5-5) پایاب (همان،ص:27)
|
شکل (5-6) زیارت ابیانه (برگرفته از: معماریان: 1385، 452)
|
طبــــلهها در پیش عـطاران ببین جنـس را با جنـسخود کرد قرین
جنـــسها با جنــسها آمیــخته زیـن تجــانس زینــتی انگــیخته(مولوی. مثنوی معنوی)
عامل جداسازی فضاها و اشکال از هم در معماری به عهده تودهی ساختمانی است. (یعنی دیوارها، درها، پنجرهها، فخرمدینها، نردهها و..) توده ساختمان عامل جداسازی فضا از هم و عامل ایجاد اَشکال فضاها است از این رو رابطهای ضروری بین ایجاد شکل فضا و توده وجود دارد.
در هم نشینی فضاها و جداسازی فضاها، توده ساختمانی متفاوت عمل میکند بسته به اینکه از چه جنسی باشد (خشت،چوب) و یا متحرک باشد یا ساکن (درب و دیوار) یا شفاف یا کدر باشد (فخر مدین و شیشه و یا دیوار)، نوعِ فضایِ روانی، متفاوت است. هر چند که شکل فضا هم مؤثر است. (گروتر: 1383، 276تا351) در معماری بومی ایران علاوه بر نقش جداسازی دیوارها نقش سازهای آنها را نیز نباید به فراموشی سپرد و از سویی حجم توده ساختمانی علاوه برکارکرد سازهای کارکردهای اقلیمی نیز دارد.
شکل (5-7) ایجاد فصل در محل تغییر دو کمیت یا کیفیت
بر این قاعده میتوان گفت اتصال تیر به ستون، اتصال ستون به زمین، اتصال تیر به تیرچه، اتصال زمین به ساختمان، اتصال ساختمان با آسمان، اتصال توده ساختمان (سازهای) با فضا هم دارای مفصلهایی هستند. شاید بتوان نتیجه گرفت که این هم نشینی ضروری است.
شکل (5-8) سلسله مراتب قرینگی زمین و آسمان و معماری به عنوان فصل بین این زوج
در تعامل با محیط و معماری میتوان نوع دیگر همنشینی یا علت همنشینی را کشف کرد. منشاء همة همنشینیها به گونهای به انسان باز میگردد. یعنی در همنشینی معنایی انسان است که فضا و قرینها را درک میکند و این انسان است که عملکرد و سازه را معین میکند و این انسان است که فرهنگی را میسازد و در بستر فرهنگ خاصی معماری میکند. این انسان است که در اقلیمهای متفاوت و جغرافیای گوناگون، نوع همنشینی مصالح و فضاها را تعریف میکند و گاهی این همنشینی بین قرینها تبدیل به قرینگی شکلی میشود که باز هم این انسان است، در یک تعامل چند سویه، برای خلق فضا به آن معنا، عملکرد ، سازه و برنامه میدهد.
هم نشینی شکلها در معماری بومی ایران واجد سلسله مراتبی است که بیانگر آنست هر دو شکل به منظور کارکردهایی در کنارهم قرار میگیرند توسط مفصل هایی به هم متصل می شوند که میتوان آنها را به متون تاویل کرد.
جدای از کارکرد و سازه به نظر میرسد وجه نمادین در قرار گیری اشکال در کنار هم نیز قابل فهم باشد.
هم نشینی اشکال پاسخگویی متناسب به نیازهای قرین ها است. معمار مسلمان بایستی قرینه شناس باشد و از نیاز قراین آگاه باشد تا بتواند آنها را به خوبی در کنار هم جفت کند.
تناظری بین انسان طبیعت و معماری در همنشینی آنها وجود دارد که نشان از تطابق نظامها در آنهاست این میتواند یکی از ویژگیهای معماری اسلامی باشد.